loading...

روانشناس خوب در تهران

بازدید : 2
پنجشنبه 24 اسفند 1402 زمان : 11:58


روانشناسی چیست؟
روانشناسی علمی میباشد که به استیناف ذهن و خلق آدم‌ها می پردازد و دربرگیرنده تاثیرات زیست شناختی، فشار‌های اجتماعی و دست اندرکاران محیطی بر روش و کیفیت پندار، تلاش و احساس اشخاص میشود. با به کار گیری از این دانش، روانشناسان و روانپزشکان به درمان اختلالات دیوانه اشخاص می پردازند و در جهت آشنایی سرازیر آدم‌ها قدم روانشناس خوب در تهران بر می‌دارا‌هستند.

بدست آوردن فهم و شعور عمیق از روانشناسی به اشخاص امداد می‌نماید تا به طریقه جامعی نسبت به انجام و خلق خویش برسند و بقیه دور‌وبری ها خویش را خوب فهم و شعور نمایند. مواقعی زیرا گویش تن، مهارت‌های ارتباطی و مهارت‌های مرتبط با اعتماد‌به‌نفس در چارچوب دانش روانشناسی قرار می گیرند.

تاریخچه روانشناسی
دانش روانشناسی دارنده عمر زیادتری نسبت به بقیه علم ها میباشد. تاریخچه این دانش مرتبط با یونان باستان میباشد؛ به عبارتی مجال‌ها که ارسطو، افلاطون و سقراط عقیده‌هایی درباره فلسفه روحی و کم عقل آدم ذکر می‌کردند. در تاریخچه روانشناسی دربین این دانش و فلسفه رابطه بسیار قربت وجود داراست و در اواخر قرن نوزده روانشناسی به بخشی از دانش فلسفه وابستگی گرفت. همینطور روانشناسی با علومی زیرا جامعه شناسی، فیزیولوژی و عصب شناسی هم مرز میباشد. این دانش پیشینه وقت گیر داراست؛ البته تاریخچه آن بسیار کوتاه بازه زمانی میباشد. در تاریخچه روانشناسی اولی آزمایشگاه مختص مطالعات تجربی بوسیله فردی به اسم ویلهلم وونت در سال ۱۸۷۹ در شهر لایپزیک آلمان احداث شد. وونت تحت عنوان بابا دانش روانشناسی آزمایشگاهی آوازه دارااست. شاید برایتان دیدنی باشد که بدانید اصطلاح روانشناسی از یک کلمه یونانی گرفته گردیده که به معنای معاش یا این که جان میباشد و به وسیله فیلسوفی به اسم رادولف گوسلنیوس نوآوری شد‌ه‌است.

بنیانگذار دانش روانشناسی چه کسی بوده میباشد؟
بنیانگذار دانش روانشناسی ویلهلم وونت میباشد که تحت عنوان بابا دانش روانشناسی هم شناخته می گردد. این شخص او‌لین آزمایشگاه مختص این دانش را در آلمان احداث کرد. این واقعه سبب ساز قانونی شدن روانشناسی تحت عنوان یک دانش متمایز از زیست شناسی و فلسفه شد. در واقع وونت در آزمایشگاه تخصصی، از طریق‌های علمی برای رسیدگی ذهن و خوی انسانی استعمال می‎‌کرد و روانشناسی را از ادغام فلسفه و زیست شناسی گرفت و آن را به یک حرفه تحصیلی مستقل تبدیل کرد.

روانشناسی
روانشناسی، پژوهش علمی فرایندهای ذهن و خلق میباشد. روانشناسی حوزه وسیعی میباشد که به‌دنبال شعور و توضیح کیفیت پندار، اخلاق، پرورش، شخصیت، عاطفه ها، علت و غیره در آدم میباشد. خریدن شعور بی نیاز‌خیس و عمیق‌خیس از روانشناسی میتواند به اشخاص یاری دهد تا طریقه بیشتری نسبت به انجام خویش به دست آورند و شعور بهتری از بقیه افراد داشته باشند. شیوه های مختلفی برای درنگ راجع به خوی بشر وجود داراست. روانشناسان هنگام تفحص کیفیت تامل، شم و کردار اشخاص گوناگون از طریقه‌های گوناگون به کارگیری می‌نمایند.

بعضی از دانشمندان بر روی یک مدرسه خاص تمرکز می‌نمایند، درحالیکه بقیه افراد یک شیوه ترکیبی دارا‌هستند که بینش‌های مختلفی را مشمول می گردد. هیچ نگرش تکمیلی نیست که “خوب” از دیگری باشد. هر یک به آسانی بر جنبه‌های گوناگون خلق و خوی انسانی تأکید دارا‌هستند. در‌پی با نگاهی به تاریخچه روانشناسی، مهم ترین بینش هایی که امروز گزینه به کار گیری قرار می گیرد را معرفی میکنیم.

روانشناسی روانشناسی درواقع یک دانش تازه میباشد و بیشترین بسط آن طی ۱۵۰ سال قبلی پیش آمده میباشد. با این اکنون، ریشه آن را می‌اقتدار در یونان باستان و ۵۰۰ – ۴۰۰ سال پیش از به دنیاآمدن ردیابی کرد. در آن فرصت روانشناسی بخشی از فلسفه محسوب می‌شد که متفکران بزرگی مانند سقراط، افلاطون و ارسطو به نوبه خویش در رویش آن تاثیر گذاشتند.
روانشناسی تحت عنوان یک دانش غیروابسته به سده نوزدهم میلادی منتسب میباشد. روزهای نخستین روانشناسی، دو بینش پیروز نظری وجود داشت.

ویلهلم وودت طریقه ابتدا، ساختارگرایی بود که به تئوری دوراندیشی ویلهلم وودت اشاره داراست. ویلهلم وودت؛ روانشناس آلمانی میباشد که در سال ۱۸۷۹ اول آزمایشگاه منحصر روانشناسی را بهره برداری کرد. این مبادرت تحت عنوان شروع روانشناسی امروزی در لحاظ گرفته شد‌ه‌است. اصطلاح ساختارگرایی را تیتچنر که یک روانشناس آمریکایی و از شاگردان وودت بود، مطرح کرد. این طرز تحت عنوان طرز غیرقابل اتکا شناخته شد؛ با این هم اکنون آوازه وودت از این لحاظ اساسی میباشد که وی با تجزیه و آنالیز کارکرد ذهن با به کارگیری از طریق های عینی و استاندارد گردیده، روانشناسی را از فلسفه جداگانه کرد.
ویلیام جیمز در مقابل یک روانشناس آمریکایی به اسم ویلیام جیمز رویکردی که تحت عنوان کارکردگرایی شناخته شد را توسعه و گسترش اعطا کرد. وی عامل کرد که ذهن دائماً در درحال حاضر تغییر‌و تحول میباشد. تمرکز می بایست بر این باشد که چه‌طور و چرا ارگانیسم چیزی را جاری ساختن میدهد. این طریقه سفارش می‌نماید که روانشناسان می بایست انگیزه مهم اخلاق و رفتار و فرآیندهای خیالی را در لحاظ بگیرند. این تأکید بر علل و پیامدهای اخلاق و رفتار بر روانشناسی معاصر تاثیر نهاده میباشد.
زیگموند فروید نصفه اولیه قرن بیستم پایین سلطه دو شخصیت مهم بود: زیگموند فروید و کارل گوستاو یونگ. درین فرصت پایه تجزیه و چک مشتمل بر روانکاوی فروید و روانشناسی تحلیلی یونگ مبنا گذاری شد. تأکید فروید بر نقش تمایلات غریزی بشر، عصر کودکی و ناخودآگاهی بود. از حیث وی تمایلات ذاتی که در ناخودآگاهی اشخاص وجود داراست منجر می گردد آن ها به شیوه خاصی خوی نمایند. غرض از روانکاوی فروید، رهاکردن عاطفه ها و تجربه سرکوب گردیده و مطلع سازی شخص از ناخودآگاه خویش میباشد. براساس این بینش هنگامی که دیدگاه نتیجه ها گردد اضطراب شخص کاهش می یابد.
روانشناسی رفتاری در دهه ۱۹۲۰ موج دو‌مین از روانشناسی به نقط ی اوج رسید. در‌این فرصت واتسون بر طبق تئوری یادگیری، روانشناسی رفتاری را مطرح کرد. رفتارگرایان بر این باورند که جواب‌های ما به پاداش‌های محیطی، اخلاق و رفتار مارا تشکیل می دهند. واتسون معتقد بود برای پژوهش علمی روانشناسی بایستی داده های گزینه پژوهش مانند بقیه علم ها قابل مشاهده و اندازه گیری باشد؛ بر این شالوده آن‌ها کردار قابل مشاهده را فارغ از اعتنا به حالت فرضی درونی آیتم تحقیق قرار دادند. مقصود از این معالجه، یادگیری زدایی رفتارهای غیر مطلوب و یادگیری تجربه نو میباشد.
راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات خل وچل (DSM) نصفه دوم قرن بیستم بر استانداردسازی معیارهای تشخیص بیماری خل وچل تأکید شد. بر این محور راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات دیوانه (DSM) به وسیله انجمن جاری‌پزشکی ایالات متحده منتشر شد. این ابزار بنیادی همچنان نیز برای تشخیص و معالجه آیتم به کارگیری قرار می‌گیرد و واپسین ویراست آن (ویراست پنجم) سال ۲۰۱۳ منتشر گردیده است.
کارل راجرز درین زمان روانشناسی انسانگرا به رهبری کارل راجرز و آبراهام مزلو نیز صورت گرفت. مزلو، روانشناسی انسانگرا را نیروی سوم در قبال دو رویه روانکاوی و رفتارگرایی میداند. این تکان بر خصوصیت های مثبت اشخاص، بضاعت و توان تصمیم گیری و تمایل به خودشکوفایی در آدم تأکید داراست. مفاهیمی مانند خودآموزی نصیب مهمی از این طریقه میباشد. روانشناسی مثبت، که بر امداد به معاش شادتر و تندرست‌خیس اشخاص متمرکز میباشد، ریشه در بینش بشر‌گرایان دارااست.
روانشناسی شناختی در زمان دهه ۱۹۶۰ یک بینش نو به اسم روانشناسی شناختی آغاز شد. این نگرش بر فرآیندهای فرضی مانند یاد، تامل، حل موضوع، گویش و تصمیم‌گیری تمرکز دارااست. روانشناسی شناختی ریشه در مفاهیم گشتالت داراست. از روانشناسان شناختی به آرون بک می‌قدرت اشاره نمود که در معالجه افسردگی آوازه داراست.
در پی این بینش، عقیده یادگیری شناختی اجتماعی مطرح شد. راتر، میشل و بندورا از اشخاص صاحب و مالک اسم درین بینش می باشند. این بینش همچون رفتارگرایان، به یادگیری در تکوین کردار این نظر را دارد ولی آشنایی را تحت عنوان میانجی در حیث می‌.گیرد.

روانشناسی متقابل فرهنگی روانشناسی متقابل فرهنگی یک نگرش نسبتاً نو میباشد که طی بیست سال قبل به‌طور قابل توجهی ارتقاء یافته میباشد. روانشناسان و دانشمندان این مدرسه فکری، خلق و خوی اشخاص را در فرهنگ و تمدن‌های گوناگون دنبال می‌نمایند. بر این مبنا با دیدن تفاوت‌های اشخاص در فرهنگ وتمدن های گوناگون، می توانیم کیفیت تأثیر فرهنگ وتمدن بر درنگ و کردار را بفهمیم.
در پایان با اعتنا به آنچه گفته شد در روانشناسی نوین بر طریقه ترکیبی تأکید میشود. آدم جانور بغرنج ای میباشد که دسته ای از دست اندرکاران موجب خلق و خوی و حس وی به روش ای خاص می شود. امروزه روانشناسان معتقد می باشند هیچ دیدگاهی به تنهایی نمی‌تواند کل جنبه های معاش اشخاص را در برگیرد؛ چون هر طریقه به جنبه خاصی از آدم متمرکز میباشد. براین اساس برای فهم و شعور عالی اشخاص می‌بایست از مخلوط آن‌ها بسته به حالت مصرف شود.


روانشناسی چیست؟
روانشناسی علمی میباشد که به استیناف ذهن و خلق آدم‌ها می پردازد و دربرگیرنده تاثیرات زیست شناختی، فشار‌های اجتماعی و دست اندرکاران محیطی بر روش و کیفیت پندار، تلاش و احساس اشخاص میشود. با به کار گیری از این دانش، روانشناسان و روانپزشکان به درمان اختلالات دیوانه اشخاص می پردازند و در جهت آشنایی سرازیر آدم‌ها قدم روانشناس خوب در تهران بر می‌دارا‌هستند.

بدست آوردن فهم و شعور عمیق از روانشناسی به اشخاص امداد می‌نماید تا به طریقه جامعی نسبت به انجام و خلق خویش برسند و بقیه دور‌وبری ها خویش را خوب فهم و شعور نمایند. مواقعی زیرا گویش تن، مهارت‌های ارتباطی و مهارت‌های مرتبط با اعتماد‌به‌نفس در چارچوب دانش روانشناسی قرار می گیرند.

تاریخچه روانشناسی
دانش روانشناسی دارنده عمر زیادتری نسبت به بقیه علم ها میباشد. تاریخچه این دانش مرتبط با یونان باستان میباشد؛ به عبارتی مجال‌ها که ارسطو، افلاطون و سقراط عقیده‌هایی درباره فلسفه روحی و کم عقل آدم ذکر می‌کردند. در تاریخچه روانشناسی دربین این دانش و فلسفه رابطه بسیار قربت وجود داراست و در اواخر قرن نوزده روانشناسی به بخشی از دانش فلسفه وابستگی گرفت. همینطور روانشناسی با علومی زیرا جامعه شناسی، فیزیولوژی و عصب شناسی هم مرز میباشد. این دانش پیشینه وقت گیر داراست؛ البته تاریخچه آن بسیار کوتاه بازه زمانی میباشد. در تاریخچه روانشناسی اولی آزمایشگاه مختص مطالعات تجربی بوسیله فردی به اسم ویلهلم وونت در سال ۱۸۷۹ در شهر لایپزیک آلمان احداث شد. وونت تحت عنوان بابا دانش روانشناسی آزمایشگاهی آوازه دارااست. شاید برایتان دیدنی باشد که بدانید اصطلاح روانشناسی از یک کلمه یونانی گرفته گردیده که به معنای معاش یا این که جان میباشد و به وسیله فیلسوفی به اسم رادولف گوسلنیوس نوآوری شد‌ه‌است.

بنیانگذار دانش روانشناسی چه کسی بوده میباشد؟
بنیانگذار دانش روانشناسی ویلهلم وونت میباشد که تحت عنوان بابا دانش روانشناسی هم شناخته می گردد. این شخص او‌لین آزمایشگاه مختص این دانش را در آلمان احداث کرد. این واقعه سبب ساز قانونی شدن روانشناسی تحت عنوان یک دانش متمایز از زیست شناسی و فلسفه شد. در واقع وونت در آزمایشگاه تخصصی، از طریق‌های علمی برای رسیدگی ذهن و خوی انسانی استعمال می‎‌کرد و روانشناسی را از ادغام فلسفه و زیست شناسی گرفت و آن را به یک حرفه تحصیلی مستقل تبدیل کرد.

روانشناسی
روانشناسی، پژوهش علمی فرایندهای ذهن و خلق میباشد. روانشناسی حوزه وسیعی میباشد که به‌دنبال شعور و توضیح کیفیت پندار، اخلاق، پرورش، شخصیت، عاطفه ها، علت و غیره در آدم میباشد. خریدن شعور بی نیاز‌خیس و عمیق‌خیس از روانشناسی میتواند به اشخاص یاری دهد تا طریقه بیشتری نسبت به انجام خویش به دست آورند و شعور بهتری از بقیه افراد داشته باشند. شیوه های مختلفی برای درنگ راجع به خوی بشر وجود داراست. روانشناسان هنگام تفحص کیفیت تامل، شم و کردار اشخاص گوناگون از طریقه‌های گوناگون به کارگیری می‌نمایند.

بعضی از دانشمندان بر روی یک مدرسه خاص تمرکز می‌نمایند، درحالیکه بقیه افراد یک شیوه ترکیبی دارا‌هستند که بینش‌های مختلفی را مشمول می گردد. هیچ نگرش تکمیلی نیست که “خوب” از دیگری باشد. هر یک به آسانی بر جنبه‌های گوناگون خلق و خوی انسانی تأکید دارا‌هستند. در‌پی با نگاهی به تاریخچه روانشناسی، مهم ترین بینش هایی که امروز گزینه به کار گیری قرار می گیرد را معرفی میکنیم.

روانشناسی روانشناسی درواقع یک دانش تازه میباشد و بیشترین بسط آن طی ۱۵۰ سال قبلی پیش آمده میباشد. با این اکنون، ریشه آن را می‌اقتدار در یونان باستان و ۵۰۰ – ۴۰۰ سال پیش از به دنیاآمدن ردیابی کرد. در آن فرصت روانشناسی بخشی از فلسفه محسوب می‌شد که متفکران بزرگی مانند سقراط، افلاطون و ارسطو به نوبه خویش در رویش آن تاثیر گذاشتند.
روانشناسی تحت عنوان یک دانش غیروابسته به سده نوزدهم میلادی منتسب میباشد. روزهای نخستین روانشناسی، دو بینش پیروز نظری وجود داشت.

ویلهلم وودت طریقه ابتدا، ساختارگرایی بود که به تئوری دوراندیشی ویلهلم وودت اشاره داراست. ویلهلم وودت؛ روانشناس آلمانی میباشد که در سال ۱۸۷۹ اول آزمایشگاه منحصر روانشناسی را بهره برداری کرد. این مبادرت تحت عنوان شروع روانشناسی امروزی در لحاظ گرفته شد‌ه‌است. اصطلاح ساختارگرایی را تیتچنر که یک روانشناس آمریکایی و از شاگردان وودت بود، مطرح کرد. این طرز تحت عنوان طرز غیرقابل اتکا شناخته شد؛ با این هم اکنون آوازه وودت از این لحاظ اساسی میباشد که وی با تجزیه و آنالیز کارکرد ذهن با به کارگیری از طریق های عینی و استاندارد گردیده، روانشناسی را از فلسفه جداگانه کرد.
ویلیام جیمز در مقابل یک روانشناس آمریکایی به اسم ویلیام جیمز رویکردی که تحت عنوان کارکردگرایی شناخته شد را توسعه و گسترش اعطا کرد. وی عامل کرد که ذهن دائماً در درحال حاضر تغییر‌و تحول میباشد. تمرکز می بایست بر این باشد که چه‌طور و چرا ارگانیسم چیزی را جاری ساختن میدهد. این طریقه سفارش می‌نماید که روانشناسان می بایست انگیزه مهم اخلاق و رفتار و فرآیندهای خیالی را در لحاظ بگیرند. این تأکید بر علل و پیامدهای اخلاق و رفتار بر روانشناسی معاصر تاثیر نهاده میباشد.
زیگموند فروید نصفه اولیه قرن بیستم پایین سلطه دو شخصیت مهم بود: زیگموند فروید و کارل گوستاو یونگ. درین فرصت پایه تجزیه و چک مشتمل بر روانکاوی فروید و روانشناسی تحلیلی یونگ مبنا گذاری شد. تأکید فروید بر نقش تمایلات غریزی بشر، عصر کودکی و ناخودآگاهی بود. از حیث وی تمایلات ذاتی که در ناخودآگاهی اشخاص وجود داراست منجر می گردد آن ها به شیوه خاصی خوی نمایند. غرض از روانکاوی فروید، رهاکردن عاطفه ها و تجربه سرکوب گردیده و مطلع سازی شخص از ناخودآگاه خویش میباشد. براساس این بینش هنگامی که دیدگاه نتیجه ها گردد اضطراب شخص کاهش می یابد.
روانشناسی رفتاری در دهه ۱۹۲۰ موج دو‌مین از روانشناسی به نقط ی اوج رسید. در‌این فرصت واتسون بر طبق تئوری یادگیری، روانشناسی رفتاری را مطرح کرد. رفتارگرایان بر این باورند که جواب‌های ما به پاداش‌های محیطی، اخلاق و رفتار مارا تشکیل می دهند. واتسون معتقد بود برای پژوهش علمی روانشناسی بایستی داده های گزینه پژوهش مانند بقیه علم ها قابل مشاهده و اندازه گیری باشد؛ بر این شالوده آن‌ها کردار قابل مشاهده را فارغ از اعتنا به حالت فرضی درونی آیتم تحقیق قرار دادند. مقصود از این معالجه، یادگیری زدایی رفتارهای غیر مطلوب و یادگیری تجربه نو میباشد.
راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات خل وچل (DSM) نصفه دوم قرن بیستم بر استانداردسازی معیارهای تشخیص بیماری خل وچل تأکید شد. بر این محور راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات دیوانه (DSM) به وسیله انجمن جاری‌پزشکی ایالات متحده منتشر شد. این ابزار بنیادی همچنان نیز برای تشخیص و معالجه آیتم به کارگیری قرار می‌گیرد و واپسین ویراست آن (ویراست پنجم) سال ۲۰۱۳ منتشر گردیده است.
کارل راجرز درین زمان روانشناسی انسانگرا به رهبری کارل راجرز و آبراهام مزلو نیز صورت گرفت. مزلو، روانشناسی انسانگرا را نیروی سوم در قبال دو رویه روانکاوی و رفتارگرایی میداند. این تکان بر خصوصیت های مثبت اشخاص، بضاعت و توان تصمیم گیری و تمایل به خودشکوفایی در آدم تأکید داراست. مفاهیمی مانند خودآموزی نصیب مهمی از این طریقه میباشد. روانشناسی مثبت، که بر امداد به معاش شادتر و تندرست‌خیس اشخاص متمرکز میباشد، ریشه در بینش بشر‌گرایان دارااست.
روانشناسی شناختی در زمان دهه ۱۹۶۰ یک بینش نو به اسم روانشناسی شناختی آغاز شد. این نگرش بر فرآیندهای فرضی مانند یاد، تامل، حل موضوع، گویش و تصمیم‌گیری تمرکز دارااست. روانشناسی شناختی ریشه در مفاهیم گشتالت داراست. از روانشناسان شناختی به آرون بک می‌قدرت اشاره نمود که در معالجه افسردگی آوازه داراست.
در پی این بینش، عقیده یادگیری شناختی اجتماعی مطرح شد. راتر، میشل و بندورا از اشخاص صاحب و مالک اسم درین بینش می باشند. این بینش همچون رفتارگرایان، به یادگیری در تکوین کردار این نظر را دارد ولی آشنایی را تحت عنوان میانجی در حیث می‌.گیرد.

روانشناسی متقابل فرهنگی روانشناسی متقابل فرهنگی یک نگرش نسبتاً نو میباشد که طی بیست سال قبل به‌طور قابل توجهی ارتقاء یافته میباشد. روانشناسان و دانشمندان این مدرسه فکری، خلق و خوی اشخاص را در فرهنگ و تمدن‌های گوناگون دنبال می‌نمایند. بر این مبنا با دیدن تفاوت‌های اشخاص در فرهنگ وتمدن های گوناگون، می توانیم کیفیت تأثیر فرهنگ وتمدن بر درنگ و کردار را بفهمیم.
در پایان با اعتنا به آنچه گفته شد در روانشناسی نوین بر طریقه ترکیبی تأکید میشود. آدم جانور بغرنج ای میباشد که دسته ای از دست اندرکاران موجب خلق و خوی و حس وی به روش ای خاص می شود. امروزه روانشناسان معتقد می باشند هیچ دیدگاهی به تنهایی نمی‌تواند کل جنبه های معاش اشخاص را در برگیرد؛ چون هر طریقه به جنبه خاصی از آدم متمرکز میباشد. براین اساس برای فهم و شعور عالی اشخاص می‌بایست از مخلوط آن‌ها بسته به حالت مصرف شود.

نظرات این مطلب

تعداد صفحات : 0

درباره ما
موضوعات
آمار سایت
  • کل مطالب : 19
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 1
  • بازدید کننده امروز : 1
  • باردید دیروز : 1
  • بازدید کننده دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 6
  • بازدید ماه : 19
  • بازدید سال : 64
  • بازدید کلی : 64
  • <
    آرشیو
    اطلاعات کاربری
    نام کاربری :
    رمز عبور :
  • فراموشی رمز عبور؟
  • خبر نامه


    معرفی وبلاگ به یک دوست


    ایمیل شما :

    ایمیل دوست شما :



    کدهای اختصاصی